چه خوبه من دخترم؛
چه خوبه من دخترم؛ چون می تونم هر وقت که دلم خواست گریه کنم و هیچ کس هم به خودش حق نمی ده که بهم بگه مرد که گریه نمی کنه! هر وقت که دلم بگیره می تونم گریه کنم، یا نه هر وقت دستم بی هوا بخوره به یه جا حتی اگه زیاد دردم نگیره! یا هر وقت مامان و بابا بهم اخم کنند یا هر وقت یه پروانة مرده رو می بینم یا هر وقت هوا ابریه و نمی تونم تو آسمون خوشة پروین رو پیدا کنم! آره هر وقت که دلم بخواد می تونم گریه کنم و با گریه کردن به خودم نزدیک تر بشم!
چون یه دخترم، حتی اگه دورة نوجوانی رو طی کنم و بشم یه جوون سنگین و رنگین بازم می تونم مامانم رو محکم توی بغلم بگیرم و هی بوس کنم. می تونم دستام رو دور گردن بابام حلقه کنم، بوسش کنم یا حتی روی شونه هاش زارزار گریه کنم.
چون یه دخترم، کسی از من توقع نداره صبح زود از خواب نازم بزنم و برم نونوایی.
می تونم روزی چند بار برم جلو ایینه و موهامو شونه کنم و چقدر خوب که دیدن این صحنه ها برای هیچ کس عجیب و مسخره و بچه بازی به نظر نمی رسه!
من سراسر احساسم. به خاطر همین می تونم احساسات همه رو درک کنم. می تونم رد شدن خون رو از زیر پوست هر کسی که دوستش دارم حس کنم. می تونم رد شدن آب رو از توی ساقة گل حس کنم.
چقدر گریه کردن قشنگه، چقدر مامان رو محکم تو آغوش گرفتن لذت بخشه چقدر مادر شدن حیرت انگیزه.
آخیش، چه خوب شد من یه دخترم!
نظرات شما عزیزان: